رحیق مختوم

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

پاياني براي يک آغاز

21 آذر 1395 توسط بي نشان

ياصاحب الزمان!

داستان نجات بني اسرائيل به دست موسي،راخوانده ايم وشنيده ايم

اما تو کجا، موسي کجا؟

موسي،ششصدهزاربنياسرائيلي رانجات داد.

توصدها ميليون انسان درمانده رارهايي ميبخشي.

موسي، نه نشانه ي نبوت نماياند.

تو وارث بيّنات نبوّت وآيات قدرت همه ي پيامبراني.

موسي جادوي هشتاد جادوگر راباطل کرد.

توجادوي جهاني ازجادو رانابود ميکني.

 موسي بايک فرعون در افتاد.

تو باصدها فرعون رودرروميشوي.

موسي چهل سال در غيبت بود.

تو صدهاسال است که رخ درپرده ي پنهاني پوشانده اي.

موسي موعود يوسف بود.

تو موعود همه پيامبراني.

مولاي من!داستان موسي رابه خاطر تو نوشته ام.

خواسته ام به بهانه ي قصّه ي موسي،از تو بگويم.

دانسته ام که خدا داستان موسي را فرموده تاماجراي تورا باور کنم.

اي موعود منتظر!

منتظران موسي بادعا ودرخواست،باناله وندبه،باصبروبردباري

وتحمل درد ورنج وتلاش وکوشش وکشش باشکر وسپاسگزاري،ظهور موسي راپيش انداختند.

مانيز روز وشب در انتظار آمدن توشکيبايي ميورزيم.

ازدرد دوري تو اشک ميريزيم ودر مانده وناتوان،مضطّروپريشان،اما اميدوارو آرزومند،داستاني ديگر را آغاز ميکنيم:

                  قصه ي انتظار تورا،داستان ظهورت را.



 نظر دهید »

پاياني براي يک آغاز

21 آذر 1395 توسط بي نشان

ياصاحب الزمان!

داستان نجات بني اسرائيل به دست موسي،راخوانده ايم وشنيده ايم

اما تو کجا، موسي کجا؟

موسي،ششصدهزاربنياسرائيلي رانجات داد.

توصدها ميليون انسان درمانده رارهايي ميبخشي.

موسي، نه نشانه ي نبوت نماياند.

تو وارث بيّنات نبوّت وآيات قدرت همه ي پيامبراني.

موسي جادوي هشتاد جادوگر راباطل کرد.

توجادوي جهاني ازجادو رانابود ميکني.

 موسي بايک فرعون در افتاد.

تو باصدها فرعون رودرروميشوي.

موسي چهل سال در غيبت بود.

تو صدهاسال است که رخ درپرده ي پنهاني پوشانده اي.

موسي موعود يوسف بود.

تو موعود همه پيامبراني.

مولاي من!داستان موسي رابه خاطر تو نوشته ام.

خواسته ام به بهانه ي قصّه ي موسي،از تو بگويم.

دانسته ام که خدا داستان موسي را فرموده تاماجراي تورا باور کنم.

اي موعود منتظر!

منتظران موسي بادعا ودرخواست،باناله وندبه،باصبروبردباري

وتحمل درد ورنج وتلاش وکوشش وکشش باشکر وسپاسگزاري،ظهور موسي راپيش انداختند.

مانيز روز وشب در انتظار آمدن توشکيبايي ميورزيم.

ازدرد دوري تو اشک ميريزيم ودر مانده وناتوان،مضطّروپريشان،اما اميدوارو آرزومند،داستاني ديگر را آغاز ميکنيم:

                  قصه ي انتظار تورا،داستان ظهورت را.



 نظر دهید »

باران

21 آذر 1395 توسط بي نشان

سوختم باران بزن شايد توخاموشم کني

شايد امشب سوزش اين زخمهارا کم کني

من سراپاي وجودم آتش است

پس بزن باران بزن شايد توخاموشم کني

 نظر دهید »

بانو

15 آذر 1395 توسط بي نشان

سبک سر گر شوی بازیچه گردی

وگر سنگین امیر قلب مردی

تو باید باوقار عفت خویش

عیان سازی به مردان عزت خويش

 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

رحیق مختوم

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • رحیق مختوم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس